khoda joon slm b roye mahet
khoda joon slm b roye mahet
نگارش در تاريخ شنبه 22 شهريور 1399برچسب:, توسط mehdizade
نمیدونم الان کجایی و چیکار میکنی حتی نمیدونم این وبلاگو یادت هست یا نه ولی من بعد 7 سال این متنو خوندم .برات هزار بار ارزوی خوشبختی میکنم
نگارش در تاريخ شنبه 26 مرداد 1392برچسب:, توسط nabizade
دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را در انحصار قطره های اشک نبینم دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد همیشه از حرارت عشق گرم باشد من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوند برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب نکند... ( همیشه واست ارزوی خوشبختی سلامتی میکنم.)
نگارش در تاريخ دو شنبه 14 مرداد 1392برچسب:, توسط mehdizade
خانوماااا خواهرای من . نازنین ها . . . . . لطفا سر ختم من با ساپورت نیاید ، مهمونا منو یادشون میره !!!!!
نگارش در تاريخ دو شنبه 14 مرداد 1392برچسب:, توسط mehdizade
اغا قبول دارین مردانگی به سیبیل نیست؟؟؟؟ قبول ندارین؟؟؟ بس باید بیاین دختر همسایه ما رو ببینین که از همتون مردتره!!
نگارش در تاريخ شنبه 12 مرداد 1392برچسب:, توسط mehdizade
یکى بود، یکى نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود. روزى روزگارى در ولایت غربت یک پیرزنى بود به نام «ننه قمر» و این ننه قمر از مال دنیا فقط یک دختر داشت که اسمش «دلربا» بود و این دلربا در هفت اقلیم عالم مثل و مانندى نداشت؛ از بس که زشت و بدترکیب و بد ادا و بى‌کمالات بود. یک روز که این دلربا توى خانه وردل ننه قمر نشسته بود و داشت به ناخن‌هایش حنا مى‌گذاشت، آهى کشید و رو کرد به مادرش و گفت: «اى ننه، مى‌گویند» بهار عمر باشد تا چهل سال. با این حساب، توپ سال نو را که در کنند، دختر یکى یک دانه‌ات، پایش را مى‌گذارد توى تابستان عمر. بدان و آگاه باش که من دوست دارم تابستان عمرم را در خانه‌ی شوهر سپرى کنم و من شنیده‌ام که یک دستگاهى هست که به آن مى‌گویند «کامپیوتر» و در این کامپیوتر همه جور شوهر وجود دارد. یکى از این دستگاه‌ها برایم مى‌خرى یا این که چى؟» ننه قمر «لاحول» گفت و لبش را گاز گرفت و دلسوزانه، بنا کرد به نصیحت که: مردى که توى دستگاه عمل بیاید، شوهر بشو و مرد زندگى نیست. تازه بچه‌دار هم که بشوى لابد یا دارا و سارا مى‌زایى یا از این آدم آهنى‌هاى بدترکیب یا چه مى‌دانم پینوکیو... وقتى ننه قمر دهانش کف کرد و قلبش گرفت و خسته شد، دلربا شروع کرد به تعریف از کامپیوتر و اینترنت و چت و این که شوهر کامپیوترى هم مثل شوهر راست راستکى است و آنقدر گفت و گفت تا ننه قمر راضى شد براى عاقبت به خیرى دخترش، سینه‌ریز و النگوهاى طلایش را بفروشد و براى دلربا کامپیوتر مجهز به فکس مودم اکسترنال و کارت اینترنت پرسرعت و هدست و کلى لوازم جانبى دیگر بخرد. بارى اى برادر بدندیده و اى خواهر نوردیده، دستگاه را خریدند و آوردند گذاشتند روى کرسى و زدندش به برق و روشنش کردند. دلربا گفت: «اى مادر، در این وقت روز، فقط بچه‌هاى مدرسه‌اى و کارمندهاى زن و بچه‌دار توى ادارات، مى‌روند در چت و تا نیمه شب خبرى از شوهر نیست.» به همین خاطر، از همان کله‌ی ظهر تا نیمه شب، ننه قمر نشست در پشت دستگاه و با جدیت تمام به بازى ورق گنجفه و با دل و اسپایدر پرداخت. نیمه شب دلربا دستگاه را تحویل گرفت و وصل شد به اینترنت و یک «آى دى» به نام «دلربا آندرلاین تنها 437» براى خود ثبت کرد و رفت توى یکى از اتاق‌هاى «یارو مسنجر». به محض ورود، زنگ‌ها به افتخارش به صدا درآمدند و تا دلربا به خودش جنبید، متوجه شد که چهل _ پنجاه تا شوهر بالقوه، دورش را گرفته‌اند. دلربا که دید حریف این همه خواستگار مشتاق و دلداده نیست، همه‌ی پیغام‌ها را خواند و سر آخر از نام یکى از آنها خوشش آمد و با ناکام گذاشتن خیل خواستگاران سمج، با همان یکى گرم صحبت شد. در زیر متن مکالمات نوشتارى آن دو به اختصار درج مى شود: پژمان آندرلاین توپ اند باحال: سلام. اى دلرباى زیباى شیرین کار، خوبید؟ دلربا آندرلاین تنها437: سلام. مرسى. یو خوبى؟ پژمان: مرسى + هفتاد. سین، جیم، جیم پلیز. [سین، جیم، جیم: همان A/S/L به زبان غربتى است؛ یعنى: سن؟ جنسیت؟ جا و مکان زندگى] دلربا: هجده، دال، بوغ [یعنى هجده ساله‌ام، دخترم و در بالاى ولایت غربت به زندگانى اشرافى مشغولم. ترجمه و تفسیر از بنده نگارنده] یو چى؟ پژمان: من بیست و چهار، پ، بوغ. خوشبختم! [یعنى خوشوقتم.] دلربا: لول. [یعنى حسابى لول و کیفورم. همان LOL] پس همسایه‌ایم. پژمان: بله ولى من براى ادامه‌ی تحصیل دارم ویزا مى‌گیرم که بروم در جابلقا چون که هم در آنجا آزادى مى‌باشد و هم سى دى با کیفیت آینه آنجا هست و من همه کس و کارم (یعنى دخترخاله پسر عمه دایى مامانم) در آنجا زندگى مى‌کنند. دلربا: اوکى، درک مى‌کنم به قول مامى: توبى اور نات توبى. راستى نگفتى چه شکلى هستى؟ پژمان: قد 185، وزن80، موخرمایى روشن و بلند، پوست سفید، چشم آبى. دلربا: من قدم 174، وزن 60، رنگ چشمم هم یک چیزى بین آبى و سبز. پژمان: واى خداى من... راست مى گویى؟ دلربا: وا... یعنى خیلى زشتم؟ پژمان: نه... اتفاقاً بى‌نظیرى. راستش نمى‌دانم چطور شد که همین الان، یک دفعه به من احساس ازدواج دست داد. آه اى دلرباى من، چشمان تو حرمت زمین است و یک قشنگ نازنین است... دلربا: اى واى خدا مرا بکشد که با بیان حقیقتى ناخواسته، تیر عشق را بر قلبت نشاندم. حالا دو تا حیران من و تو، زار و گریان من و تو... پژمان: اى نازنین، بدجورى من خاطرخواه توام آیا حالیت مى‌باشد؟ تکه تکه کردى دل من را، بیا بیا بیا که خیلى مى‌خواهمت. دلربا: حالا من چه خاکى به سر بریزم با این عشق پاک و معصوم؟ من مى‌خواهم ایوان رویا را آب پاشى کنم و امشب هرجور شده و با هر بدبختى، عکس تو را نقاشى کنم. اما تو را چه جورى بکشم چرا که وسایل نقاشى‌ام کم و کسر دارد و من مداد مخملى ندارم. پژمان: اوه ماى گاد... اصلاً اى دلرباى نازنین من، بیا تا برویم از این ولایت غربت من و تو. تو دست مرا [البته بعد از جارى شدن صیغه عقد. یادآورى از بنده نگارنده] بگیر و من دامن تو را [البته بعد از جلب رضایت زوجه و خانواده او و همچنین طى مراحل قانونى. ایضاً یادآورى اخلاقى از بنده نگارنده] بگیرم. کاش هم اکنون در کنارم بودى تا... اصلاً ولش کن، الان هر چه بگوییم این یارو «بنده نگارنده» مى‌خواهد وسطش پیام اخلاقى بدهد. بیا شماره تلفن مرا بنویس و تماس بگیر تا بدون مزاحم حرف‌هاى‌مان را بزنیم... ما از این افسانه نتیجه مى‌گیریم که اگر جوانان را نصیحت کنیم، رازشان را به ما نمى‌گویند! قصه‌ی ما به سر رسید، کلاغه به خونه‌اش نرسید! ******منبع:4jok.com******
نگارش در تاريخ یک شنبه 9 تير 1392برچسب:, توسط mehdizade

رسم رفاقـــــــــــت اینه که

با رفیـــــق پیرشــــــــــــى

نه اینکه وســـــــــــط راه از رفیـــــق سیرشـــــــــــــى

نگارش در تاريخ چهار شنبه 5 تير 1392برچسب:, توسط mehdizade

 

به بعضیا باید گفت : کم پیدایی الحمدالله !

.

.

.

الان تو اخبار میگه ۳۴۰۰۰ نفر تو امریکا خودشون نمیدونن ایدز دارن :|

یارو خودش نمیدونه تو از کجا میدونی؟ :|

.

.

.

گرگه میره دم خونه شنگول منگول در میزنه
یه دفعه خرسه گریه کنون میادبیرون میگه: بابا تو مارو کشتی
الان اینا ۲۰ ساله از اینجا رفتن !
بیشعور کثافت ولمون کن دیگه
گرگه میگه : خیلی بیشعوری برات نذری آوردم!

.

.

.

یکی از اقوام معدلش شده ۱۹٫۷۵
سه روزه رفته تو اتاق درو رو خودش بسته
من همسن این بودم ۱۲ میشدم تا خونه با کیف روپایی میزدم !

.

.

.

ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺩﺍﺭﻭﺧﻮﻧﻪ
ﮔﻔﺖ ﻧﻨﻪ ﺟﻮﻥ ﻟﮑﻪ ﺑﺮ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺍﺭﯾﻦ؟
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﺎ ﮐﻠﯽ ﻋﻔﺎﺩﻩ ﮔﻔﺖ ﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ
ﭘﯿﺮﺯﻥ ﻫﻢ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩ ﮔﻔﺖ ﺧﻮﺏ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﯾﻦ
ﺍﮔﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻦ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺍﻏﻮﻧﺖ ﻣﯿﺰﺩﯼ :

.

.

.

این که بعضی وقتا با خودم تو خونه حرف میزنم خیلى عجیب نیست

ولى اینکه گاهى وسطاش میخندم زیاده رویه دیگه نه ؟

.

.

.

امروز صبح که از خواب بیدار شدم اولین سوالی که برام پیش اومد این بود که من کجام !؟

یه کم که دقت کردم فهمیدم مامانم اتاقمو تمیز کرده :))

.

.

.

تنها فایده ای که زاویه پرتاب تو فیزیک داشت

این بود که تو

Angry birds

تبدیل ب ابر قدرت شدم

.

.

.

این همه پولی که دادم روزنامه خریدم تا کار پیدا کنم اگه جمع کرده بودم الان برج العربی رو خریده بودم !

.

.

.

یارو ﻣﻲ ﺯﻧﻪ ﺗﻮ ﮔﻮﺵ داداشش

داداشش ﻣﻴﮕﻪ : ﺍﺯ ﻋﻤﺪ ﺯﺩﻱ؟

ﻣﻴﮕﻪ : ﺁﺭﻩ

داداشش ﻣﻴﮕﻪ : شانس آوردی ، ﭼﻮﻥ ﺍﺻﻼً ﺣﺎﻝ ﻭ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺷﻮﺧﻲ ﻧﺪﺍﺷﺘم

.

.

.

بعضی از آقایون هم هستن با گفتن این جمله که

“والا هرچی زشت تر باشی شانست بیشتره”

خودشون رو در دسته بد شانس ها جا میدن

تا از زشتی تبرئه بشن

.

.

.

این روزا فقط میشه به عزرائیل اعتماد کرد

چون حداقلش اینکه قصد و نیتش مشخصه !

.

.

.

هیچوخ اونقدر شـــاخ نشو که فقط جنبه‌ی تزئینی پیدا کنی…

اونوقته که میبُرنت، آویزونت می‌کنن بالا طاقچه

از ما گفتن بود

.

.

.

ما زیاران چشم یاری داشتیم ، یاران هم متقابلا از ما چشم یاری داشتن

ما منتظر اونا ، اونا منتظر ما

.

.

.

یه ضرب المثل چینی هم داشم که افتاد شکست متاسفاته :|

.

.

.

انقدر تبلیغ کِــــرِم حلزون رو پخش کردن که آدم هر وقت حلزون می بینه دوست داره بره یه امضا ازش بگیره

.

.

.

دختره متولد ۸۲ نوشته :

“از تنها بودنم راضی نیستم اما خوشحالم که با خیلی ها نیستم …”

اونوقت ما تا ۱۰سالگی برا هلیکوپتر بای بای میکردیم که چراغ بزنه واسمون !

.

.

.

حساب کنید قیافه دخترای دوران حافظ و سعدی چه جوری بوده

که خال کنج لب یار آپشن محسوب می شده!

.

.

.

به یکی میگن برو خبر مرگ پدر همسایه رو بده

طرف میره در میزنه میگه بابات خونه است

پسر مرده میگه نه شب می یاد.

طرفم میگه حالا بشین تا بیاد!:)))

.

.

.

داداش دوستم رفته مسافرت ماشینشو یه هفته داده دست دوستم باشه

اونوقت داداش من وقتی می ره بیرون شلوارکشو قایم می کنه که نکنه من بپوشمش!

.

.

.

اعتراف میکنم زمان مدرسه دبیرم بهم گفت:

از کلاس برو بیرون، تو با کارات به ساحت مقدس کلاس توهین میکنی.

منم هرهرهر خندیدم و با اعتماد به نفس گفتم: شما انقدر بی سوادی به ساعت میگی ساحت :دی

.

.

.

 

بابام : میخوام این ترم معدلت ۱۸ بشه !

من : باشه ! من این ترم معدلم ۲۰ میشه !

بابام : شوخی میکنی… !؟

من : خودت سر شوخی رو باز کردی

.

.

.

طرف می ره خواستگاری واسه پسرش. پدر عروس می گه:

آقازاده دانشگام میرن؟ طرف می گه: مسافر گیرش بیاد چرا که نه!

.

.

.


به هر حال بررسی که می کنم می بینم تنها کسی که به من نخ داد، قرقره بود

.

.

.

یعنی با این شانسی که من دارم اگه دختر به دنیا میومدم

تو جهل عربستانی ها به دنیا میومدم زنده به گورم میکردن.. :|

.

.

.

یکی فانتزی های فرهنگیم اینه که دوست دارم یه فیلم بسازم

که توش کاپیتان با صدایى آروم و به غایت مودبانه به ملواناش میگه لطفا لنگرها رو بکشید

.

.

.

رسیدم توی کوچه مون ، دیدم یه خانومی داره ماشینش رو بین دوتا ماشین دیگه پارک می کنه….

جای پارک خیلی کم بود و بنده خدا حسابی کلافه شده بود….

وایستادم و فرمون دادم بهش ، « بیابیاااا، خب!حالا فرمون رو کامل برگردون!خوبه خوبه، خاموش کن.»

بعدش هم بدون اینکه منتظر تشکر خانومه بشم راه افتادم برم

که دیدم خانومه صدا کرد و گفت دستت درد نکنه ، زحمت کشیدی!!!!

گفتم خواهش می کنم ، کاری نکردم…

گفت : دانشمند! من داشتم از پارک در می اومدم…

ازین سوتی های ضایع ندیم جلو خانومااا صلواااات :))


radsms.com  :منبع

 

نگارش در تاريخ سه شنبه 4 تير 1392برچسب:, توسط mehdizade

 

به مجرد خونه اجاره نمیدن
به مجرد مسکن مهر نمیفروشن
به مجرد وام ازدواج نمیدن
یه دفه به مجرد زن هم ندید هم خیال خودتونو راحت کنید هم خیال ما

.

.

به نظر من توی این بازیهای ایرانی ...
موقع سوختن ، جای game over
بنویسن «ر ی د ی!» خعـــلی بهتره
هم بومیه ، هم منظور رو بهتر میرسونه

.

.

اینجوری که داریم پیش میریم چند وقت دیگه باید به دخترا بگیم : مگه پسری که ابروهاتوبرداشتی ؟

.

.

امروز حساب کردم دیدم به طور میانگین روزی بین 100 تا 150 دختر بهم مسیج میدن واسه دوس شدن . . .
ینی کور شم اگه بخوام دوروغ بگم
 

 اوه . . . خدایا :/چرا همه جا تاریک شد؟

چراغارو کی خاموش کرد؟.!!!!!! :OOOOO :(((((((( :| :| 

 

.

.

تو دوره راهنمایی کلاس مدرسه ما پنجرههای بزرگی داشت که به حیاط باز میشد تقریبا عادت کرده بودیم زنگ که میخورد به جای در از پنجره میپریدیم بیرون یک روز که خیلی هم عجله داشتم منتظر بودم که زنگ بخوره به محض اینکه زنگ خورد و معلم از کلاس پاشو گذاشت بیرون کیفم رو از پنجره انداختم تو حیاط و پشت سرش هم از پنجره پریدم بیرون....
چشمتون روز بد نبینه دقیقا روی کمر ناظم فرود اومده بودم....
در کسری از ثانیه کیف رو برداشتم و فرار کردم....
فرداش از دوستام فهمیدم که کیفم خورده تو سر ناظم بدبخت ، عینکش افتاده خم شده عینکش رو برداره که من پریدم روش....
شانس اوردم نفهمید من بودم.....

.

.

ﺍﺯ ﺗﯿﻢ ﻣﻠﯽ ﻭﺍﻟﯿﺒﺎﻝ ﺧﻮﺍﻫﺸﻤﻨﺪﯾﻢ ﻓﻌﻼ ﺍﻭﻝﻧﺸﻪ،
ﺑﻮﻕ ِ ﻣﺎﺷﯿﻨﻡ ﺳﻮﺧﺖ

 

4jok.com منبع:

 

 

نگارش در تاريخ دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, توسط mehdizade

اونقدری که من واسه شستن فرشهای خونه پارو زدم
واسه کشتیه تایتانیک پارو زده بودم الان غرق نمیشد

.

.

اقا تو برنامه سمت خدا یه اتفاقی افتاد که من از خنده روده بر شدم :
کارشناس برنامه : من یه داستان از امام حسین عرض کنم
مجری : دوستان میگن که کمتر از دو دقیقه وقت داریم
کارشناس : میخواید "حلزون" پخش کنید ؟
انصافا دمش گرم کلی خندیدم

.

.

استاد: کی درسو نفهمید :)
دانشجو: استاد من نفهمیدم :(
استاد :میخاستی گوش کنی :؟
دانشجو :پدسگ
استاد: چی گفتی
دانشجو: میخاسی گوش کنی:))))))))))))))))))))))))))))))). 

.

.

جومونگ نیاد انتقام باخت کره رو ازمون بگیره جمیعا بلند صلوااااااااااااااااااات

.

.

قبول دارين ضد حال ترين و مزخرف ترين جمله اي كه ادم ميتونه بشنوه اين جمله اس
دستگاه مشترك مورد نظر خاموش ميباشد.
the mobile set is off

 

منبع:4jok.com

نگارش در تاريخ یک شنبه 2 تير 1392برچسب:, توسط mehdizade

برای دوست داشتنت  

 

محتاج دیدنت نیستم . . .

اگرچه نگاهت ارامم می کند

محتاج سخن گقتن با تو نیستم . . .

اگرچه صدایت دلم را می لرزاند

محتاج شانه به شانه بودنت نیستم . . .

اگرچه برای تکیه کردن شانه ات محکم ترین و قابل اطمینان ترین است

دوست دارم بدانی حتی اگر کنارم نباشی . . .

باز هم نگاهت می کنم . . .

صدایت را می شنوم . . .

و به تو تکیه می کنم.

 

همیشه با منی و همیشه با تو هستم هر جا که باشی.

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد